بررسی داستان سیاوش بر پایه ی نظریه ساختاری کلود برمون

داستان سیاوش یکی از داستان های زیبا و شورانگیز شاهنامه است که می توان آن را از جنبه هایمختلف مورد بررسی و مطالعه قرار داد. در این مقاله کوشیده شده، داستان سیاوش از منظر روایتشناسی کلود برمون روایت شناس ساختگرای فرانسوی تحلیل شود. براساس الگوی برمون، داستانسیاوش شامل سه پیرفت می شود که هر پیرفت سه کارکرد را در بر دارد. پیرفت اول، از تولد سیاوش ورفتن او به سیستان تا بزرگ شدن و برگشتن او به دربار و پیرفت دوم از عاشق شدن سودابه بر او تا گذراز آتش و پیرفت سوم از تصمیم وی برای جنگ با افراسیاب تا کشته شدنش در توران را شامل می شود،به طوری که هر پیرفت مقدمه و زمینه پیرفت بعدی را فراهم می نماید. در پایان معلوم می شود کهداستان سیاوش بر الگوی برمون انطباق دارد..