تاثیر گفتمان مردسالارانه بر ابژگی و سوژگی زنان در نمایشنامه زندگی تاریک صدیقه دولت آبادی

سال انتشار: 1401
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 143

متن کامل این مقاله منتشر نشده است و فقط به صورت چکیده یا چکیده مبسوط در پایگاه موجود می باشد.
توضیح: معمولا کلیه مقالاتی که کمتر از ۵ صفحه باشند در پایگاه سیویلیکا اصل مقاله (فول تکست) محسوب نمی شوند و فقط کاربران عضو بدون کسر اعتبار می توانند فایل آنها را دریافت نمایند.

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

CDDA03_035

تاریخ نمایه سازی: 11 آبان 1401

چکیده مقاله:

ادبیات نمایشی جدید در ایران محصول دورانی است که تغییرات اجتماعی و فرهنگی در همه سطوح به عنوان هدف و گفتمان غالب طرح می شودو یکی از این تغییرات که به متون نمایشی نیز راه می یابد، در موضوع زنان طرح می شود. بررسی متون نمایشی بوجود آمده در دوران تکویننشان می دهد که در نمایشنامه های آغازین حقوق زنان و جایگاه آنان تا حد زیادی مورد توجه نمایشنامه نویسان قرار گرفته است. با این وجودهمچنان تاثیر گفتمان مردسالارانه بر این آثار دیده می شود. اندکی بعدتر در دوره میانی، زنان رفته رفته و به شکل محدود، در جایگاه نمایشنامه نویسقرار می گیرند و سعی می کنند نقش سوژگی را به خود اختصاص دهند؛ هرچند که این جایگاه محدود و متزلزل است. یکی از چهره های شاخصاین دوران صدیقه دولت آبادی است. او در زمانه ای قلم می زند که همراه با نهادسازی در تئاتر، انجمن های نسوان هم شکل می گیرند. در همیندوران به ویژه در میان اقلیت های مذهبی و به ویژه ارامنه، زنان در نهادهای تئاتر پذیرفته می شوند و جایگاه آنان به طور محدود به عنوان بازیگرو از آن محدودتر به عنوان نمایشنامه نویس تثبیت می شود. اما همچنان در این سالها گفتمان مردسالارانه بر فعالیت های زنان ایرانی حاکم است.با این تفاوت که این گفتمان چه در آثار معدود زنان نویسنده و چه در گروه ها و انجمن های نسوان که خارج از عرصه های تئاتری شکل می گیرد،زنان جایگاه خود را در بستر همان گفتمان مردسالارانه و با تاکید بر نقش مادری پی می گیرند. در آثار این دوران پیش از آنکه حقوق زنان بهاثبات برسد، وظایف زنان در قبال خانواده طرح می شود. به عبارت دیگر زنان مطالبات و حقوق خود را همراه با وظایفی طرح می کنند که بر اساسگفتمان مسلط و رایج زمانه، در نقش زن در مقام مادر، و زن در جایگاه همسر متبلور می شود. در نمایشنامه صدیقه دولت آبادی با عنوان حسمادری یا زندگی تاریک، اگرچه همسر شخصیت اصلی که ایراندخت نام دارد، او را تنها گذاشته است، اما این زن با وجود رنج فراوان، نه تنها اقدامیعلیه شوهرش نمی کند بلکه حتی حقیقت ماجرا را به فرزندش نیز نمی گوید. صدیقه دولت آبادی نه به عنوان نویسنده واقعی و فعال اجتماعیحقوق زنان، بلکه در مقام نویسنده مثالی که صدایش در متن شنیده می شود و لزوما با نویسنده واقعی هم ارز نیست، بر اساس گفتمان رایج وغالب جامعه بر این نکته تاکید می کند که از بارزترین وظایف مادری صبوری و رنج کشیدن است و نه اعتراض و مبارزه برای رها شدن از وضعیتبغرنج. در مقاله حاضر بر آنم که با تحلیل نمایشنامه صدیقه دولت آبادی بر تعارض بین افکار نویسنده واقعی و نویسنده مثالی و تفاوت جایگاهابژگی و سوژگی در نقش زنان تاثیر گفتمان مردسالارانه را بر این دوگانه ها مورد بررسی قرار دهم.

نویسندگان