سیر تحول مفهوم دموکراسی؛ تنگناهای نظری لیبرال دموکراسی

پژوهش حاضر به بررسی سیر مفهوم دموکراسی در غرب (از یونان باستان تا امروز) میپردازد. این پژوهش با نگاهی تاریخی-تحلیلی و با رویکردی انتقادی درصدد است تا نشان دهد که دموکراسی مفهومی سیال است که به طور مداوم دچار تحول و دگردیسی شده است.پرسش پیش روی پژوهش حاضر این است که لیبرال دموکراسی غربی تا چه حد به مفاهیم بنیادین مستتر در مفهوم دموکراسی پایبند بوده است و تا چه میزان توانسته است به ایده هایی مانند برابری و آزادی جامه ی عمل بپوشاند؟ ایده هایی مانند برابری، آزادی، مسئولیت و انتخاب از جمله ایده هایی هستند که تقریبا همواره در مفهوم دموکراسی جمع بودهاند. این ایده ها نیز به نوبه ی خود از حیث معنایی چندپهلو و مبهم هستند.بنابراین ملاحظات هر تحقیقی درباره ی دموکراسی ناگزیر از آن است که تحقیقی تاریخی باشد و با بررسی تاریخ پر فراز و نشیبی که این مفهوم از سر گذرانده است به مواجهه با این ابهامات پبردازد. پژوهش حاضر این فرضیه را مطرح کرده است که لیبرال دموکراسی در تحقق بخشیدن به آرمان دموکراسی به مفهوم وسیع آنناموفق بوده و نتوانسته ایده های برابری و آزادی عمل را تحقق بخشد.روش تحقیق در این مقاله از نوع تاریخی-تحلیلی است و روش جمع آوری داده ها نیز کتابخانه ای و اینترنتی میباشد.