داستان حضرت ابراهیم علیه السلام

24 آذر 1402 - خواندن 7 دقیقه - 406 بازدید


 در قرآن مبین می فرماید : او در آغاز ماه و اختران را مورد توجه قرار داد و آنها را پروردگار یا آفریدگار خود دانست . تا اینکه آفتاب را که بزرگتر از آنها جلوه گر شده بود خدای خود پنداشت . و چون همه آنها را در افول و خاموشی و ناپیدائی و گذرا دید از همه روی گردان شد و گفت هرچه نپاید دلبستگی نشاید . و چون موقعیتی پایدار ندارند . از این رو منشا ازلی و مرجع ابدی نیستند و نمی توانند متکائی استوار و دائمی باشند و تغییر و تحول و دگرگونی موجودات . نشانه نداشتن ثبات آنان است . و هرچه ثابت و پایدار نیست ؛ بنابراین ماندگار نیست . و چیزی که ماندگار نیست پروردگار نیست و به فرموده قرآن کریم ؛ " کل شی ها لک الا وجهه " همه چیز از بین می رود . مگر رخسار جهان آرای ازلی و ابدی آن یگانه والای بی مانند بی همتا . 

 و با این زیر و رو کردن اندیشه خردمندانه به ریشه یابی پرداخت و مشمول عنایت آفریدگار یکتا قرار گرفت و مکتب راستین ادیان انبیاء صالحین الهی را بنیان گذاشت و به جهانیان عرضه داشت .

تا آنجا در قرآن کریم به پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد صلوات الله و سلام علیه به پیروی و تبعیت از روش او امر شده است . آری این بت شکن قرون و اعصار که متجاوز از پنج هزار سال از بعثت الهی او می گذرد ؛ با دیدن تابش خیره کننده آفتاب زود گذر این جهانی که هر بامداد سر از گریبان افق بیرون می آورد و هر شامگاه در آغوش تاریکی روی در هم میپیچد پی به راز آفرینش برد و انوار تابناک عالم آرائی را به نظاره مشاهده نمود . که به قول حافظ " رخساره به کس ننموده آن شاهد هرجائی " . بلی باید گفته حافظ را اینگونه تعبیر کرد که رخساره به هر کس ننمود . ولی به کسانی امثال ابراهیم خلیل الله جلوه هایی نمود که موسی را کلیم الله و عیسی را روح الله و محمد را رسول الله گردانید . صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین . سخن اینجا بود که روشنائی عموما و خصوصا در زندگی و ادامه حیات همه موجودات اعم از انسان و حیوان و نبات اثر انکار نا پذیر دارد .

گرچه نمی دانیم روزی که انسان آتش را کشف نمود ، چه ابراز احساساتی کرد و آن را چگونه جشن گرفت و به شادمانی پرداخت .

بدون تردید بر افروختن چراغ در تاریکی ، بهره جویی از انواع روغنها برای ایجاد روشنائی از قبیل چراغهای پیه سوز و غیره و بالاخره پیدایش نفت و اختراع برق توسط یکی از نامدارترین افراد بشر روانشاد ادیسون عیسوی مذهب ، که مسیر زندگی آدمی را تغییر داد و او را از لجنزار ها و گذرگاهها و تنگناهای زمین به اوج کهکشانها برد .

بیانگر تلاش پیگیر و خستگی ناپذیر آدمی در همه دورانها برای رهایی از تاریکی و چیره شدن بر آن و دستیابی به روشنایی همیشگی بوده است .

 گویا شخصی گفته بود : ادیسون به جای آن همه اختراعات اگر دورکعت نماز می خواند بهتر از اینها بود . راستی و نادرستی این گفته را نمی دانم . ولی به عقل من این گونه گفتار مقام قدسی نماز را می شکند . زیرا : گر تو قرآن بدین نمط خوانی ببری رونق مسلمانی . مگر نه این است که عبادت بجز خدمت خلق نیست ، به تسبیح و سجاده و دلق نیست . مگر خداوند کریم در قرآن مجید در سوره مبارکه بقره ، نفرموده همه مومنین بر هر دینی که باشند چنانچه اعمال صالحه انجام دهند محزون نباشند در نزد خداوند اجر و پاداش دارند . چه اعمال صالحه ای از اختراع برق بالاتر . از کجا معلوم ادیسون هم به کلیسا نرفته باشد و در مقابل چنین اختراعی به درگاه خداوند دعا نکرده باشد . به هر حال نماز و دعا قداست و مکانت خود را دارد و اعمال صالحه نیز در پرتو عبادت پروردگار ، در پیشگاه خداوندی ماجور و از پاداش الهی برخوردار است.

اصولا از آنجا که نماز راز و نیاز با پروردگار بنده نواز است و شفا دهنده روان و سبب جلای ایمان آدمی است او را به کوته نظری این گونه معرفی کردن جفای به نماز نیست ؟! و وفای به عهد آدمی با خدای خود که او را عبادت کند زیر سوآل نمی برد؟

انشاالله که اینگونه نبوده است به عقیده بنده حفظ حرمت خدمتگزاران بشری در هر دین و مسلکی که اعمال صالحه انجام میدهند لازم است و ارج خدمت آنان را کاستن ناشایست می باشد . مگر سرور آزادگان سید شهیدان و پیشوای فرزانگان حضرت حسین ابن علی علیه السلام در آن دشت واویلای نینوا آوا بر نیاورد . اگر دین ندارید آزاده باشید . این ندای جانبازی آن مرد بزرگ در آن موقعیت ناگوار تاریخی نوید دهنده چه نکاتی است مگر نه این است که آزادگان جزء نیکوکارانند و چون اعمال صالحه و نیک انجام میدهند ، ماجور خواهند بود . بلی هنوز هم در میان بسیاری از بومیان مسلمان در نقاط مختلف به ماه و خورشید و آتش و چراغ سوگند یاد میکنند ، و یا با روئیت بدر و هلال بر حضرت رسول صلوات می فرستند . همچنین غیر از ذات اقدس الله به صدها بقعه و امامزاده و ائمه ی اطهار ادای سوگند می نمایند و این عادت و رفتار حسنه فقط دلیل ایمان و علاقه مندی به آنها می باشد . نه اینکه العیاذبالله به منزله آدم پرستی و یا آفتاب و آتش پرستی باشد .

علاقه و محبت غیر از پرستش است . برای شدت محبت می گویند به جان شما قسم و یا به مرگ خودم قسم . اینگونه سوگندهای متعارف به هیچ وجه خدایی نخواسته مفهوم پرستش ندارد . منتهی بعضی از عوام الناس جاهل و یا گروهی از بدبینان غافل سوء تعبیر می کنند و افراد مغرض با غرض ورزی به سوء نیت اتهام می بندند که زیبنده نیست و جای تعامل است . و همه این موارد یادآور این حقیقت است که آدمی روشنایی را دوست دارد و به آن دل بسته است و از تاریکی رویگردان و بیزار است . و از این روست که نام خورشید را مهر نامیده است و در زبان فارسی به معنای دوستی است و مفهوم پرستش در اینجا بیهوده و بی معناست .


تالشنامه ص 72 سید نهضت حسینی نژاد





حضرت ابراهیمقرآن مبینآفریدگار یکتاادیسون عیسوی مذهب