چالش مغز و قضاوت های مبتنی بر اعتماد: یک دیدگاه نوروپسیکولوژیک

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 26

نسخه کامل این مقاله ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

NEUROPSYCHOLOGY11_023

تاریخ نمایه سازی: 28 اردیبهشت 1403

چکیده مقاله:

پس از ایجاد آشنایی های جدید با افراد جدید یا اقدام برای تصمیم گیری در موقعیت های جدید، افراد باید تصمیم بگیرند که چه قدر به افراد یا به آن موقعیت ها اعتماد کنند. با توجه به این که در نتیجه اعتماد بی دلیل در برخی موقعیت های اجتماعی، احتمال آسیب افزایش می یابد، توانایی قضاوت های قابل اعتماد دقیق سودمند خواهد بود. پژوهش های معدودی در مورد مبانی عصب شناختی این حوزه انجام شده است، مانند ویژگی های ادراکی یا تجربه قبلی. با این حال، در موقعیت های دنیای واقعی، بسیاری از منابع اطلاعاتی به طور همزمان در دسترس هستند و لزوما همخوانی با همدیگر ندارند. برای مثال، به دنبال مواجهه با یک فرد، اطلاعات کلیشه ای مبتنی بر ویژگی های فیزیکی فرد مورد نظر، ممکن است با اطلاعات آموخته شده در مورد وی در تضاد باشد. هنگامی که چندین منبع مرتبط، اطلاعات متناقضی ارائه نمایند، قضاوت قابل اعتماد چگونه انجام می شود؟ علاوه بر این، آیا شرایط خاصی وجود دارند که کدام منابع می توانند بر قضاوت کنترل داشته باشند؟ یکی از عوامل مهم تاثیرگذار بر تصمیم گیری و اعتماد در این موقعیت ها، ابعاد شخصیتی روی آوری و اجتناب است. بیش از نیم قرن پژوهش در حوزه این دو سازه مهم شخصیتی، همچنان سوال های مهمی در خصوص الگوی ارتباطی میان ژن، مغز و دنیای پیرامون در فرایند شکل گیری شخصیت و چگونگی ایجاد آسیب های روانی مبتنی بر این دو سازه وجود دارد. پژوهش های پیشین نشان داده اند که سه نظام اصلی برای رفتار اجتنابی (فرار و اجتناب خالص و بازداری رفتار مرتبط با تعارض، اجتناب از محدودیت) و یک نظام چندمولفه ای حساس به پاداش وجود دارد که مسوول میانجی گری آبشار پیچید پاسخ ها از جست و جوی رفتارهای اشتهایی تا گرفتن پاداش های زیستی است. این دونظام به روش هایی پیچیده با همدیگر تعامل داشته و بر رفتار تاثیر می گذارند.ثبات درازمدت در این نظام ها، پایه های ویژگی های شخصیتی را تشکیل می دهند. این دو نظام به واسطه فرایندهای نوروپسیکولوژیک سلسله مراتبی کنترل می شوند که از نظام ها و سامانه های بازتابی خودکار، تا سامانه های بازتابی کنترل شده، را در بر می گیرد. براساس رویکردهای نوروپسیکولوژیک، تمامی رفتارها و افکار و هیجان های مرتبط با آنها، به صورتی خودکار سازمان دهی می شوند که هیچ کنترل فوری از سوی مراکز بازداری مغز بر آنها اعمال نمی شود. براساس این مدل، وقتی رفتاری برنامه ریزی می شود، آگاهی نسبت به رویدادهای در حال انجام وجود ندارد و وقتی نتیجه ای متفاوت از آن چه انتظار می رفت، حاصل می شود، فرد به صورت آگاهانه از آن باخبر شده و با ارائه پسخورد، نظام برنامه ریزی رفتاری را برای عملکرد بهتر در دفعات بعدی مواجهه با شرایط مشابه آماده می سازد. نظریه های روی آوری – اجتناب، نظام هایی را توصیف می کنند که رفتارها را در واکنش به انواعی از محرک های پاداش دهنده و تنبیه کننده، بر می انگیزانند. شواهد پیشین چنین عنوان کرده اند که قطعه پیشیانی نیمکره راست با رفتارهای اجتنابی و قطعه پیشانی نیمکره چپ با رفتارهای روی آورانه ارتباط دارند. یکی از ویژگی های مهم سیستم های عصبی سازمان دهی سلسله مراتبی آنها است. پژوهش ها نشان داده اند که مبانی مغزی مربوط به این رفتارها شامل بخش های مختلف قطعه پیشانی (بخش بطنی میانی قشر پیش پیشانی)، اینسولا، هیپوکامپ، آمیگدال و سینگولیت و شبکه ارتباطی میان این نواحی است. در مقاله حاضر، تلاش شده است رفتارهای اجتماعی انسان ها در موقعیت های مختلف تصمیم گیری، براساس الگوی ارتباطی میان مراکز مختلف مغزی و در بستر مفهوم روی آوری – اجتناب، تبیین و توضیح داده شود.

کلیدواژه ها:

قضاوت مبتنی بر اعتماد ، روی آوری ، اجتناب ، فرونتال ، نورپسیکولوژی

نویسندگان

غلامرضا چلبیانلو

دانشیار علوم اعصاب، گروه روانشناسی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان